راضی ام به رضای تو ...

متن مرتبط با «من به دستهای خدا خیره شدم معجزه کرد» در سایت راضی ام به رضای تو ... نوشته شده است

خدایا کمک کن خودمو باور کنم

  • داشت پیام هایی که بهش داده بودم رو چک میکرد ، رسید به یه نمودار و تحلیلی که ازش داشتم ، میگه یه دیقه برو دیتاهای سال 95 رو نگاه کن یه مسیر این نمودار رو بهم بگو ...  میرم نمودار رو باز میکنم و برمیگر, ...ادامه مطلب

  • فنجون قهوه ات را انتخاب کن تو به مراسم قهوه قجری دعوتی

  • قهوه ات را شیرین تر کن ، بگذار طعم تلخ آن را فراموش کنی ،قهوه ات را بنوش آرام و از جرعه جرعه آن لذت ببر، ومن خیره میمانم به حالت چشمانت و به نفسی که به شماره در می آید یا نه!!!سهم تو از قهوه قجریم چه میتواند باشد؟؟جرعه ای قهوه شیرین یا آرامشی ابدی؟؟, ...ادامه مطلب

  • هرچی دست و پا میزنه بیشتر تو باتلاقی که ساخته فرو میره ، سالهاست که مرده ولی همچنان به دَر ها میکوبد شاید رها شود ...

  • دستشو که گرفتم ، تمام وجودم یخ زد فقط دلم میخواست زودتر دستهامو از دستهاش جدا کنم . 13 ساله پیش فهمید که باید مسیرش رو عوض کنه ، بچه ی 3 ماه ای که باید تو بغل مهری خانم ،همسایه طبقه بالا، بزرگ می, ...ادامه مطلب

  • و خدایی که ....

  • دوباره سردرد از دست تو بر سر من حالا من ماندم و عادت های تو و التماس های من و بررسی از مرجع خدایی طبق کپی رایت که در این نزدیکیست راستی بسته قرص‌هایم را یادم رفت !!! + نوشته های "تو" , ...ادامه مطلب

  • من و محبت شتری:)))

  • قدیما زمانی که بلاگفا پابرجا بود ، پستی گذاشته بودم تحت عنوان "حمایت از حیوانات" ، حالا اگه بعدا عمری باقی موند دوباره مینویسم:)) اما چندوقت پیش رفتیم باغ وحش ، منم که یار همیشگی برادزاده های شیطون , ...ادامه مطلب

  • الهی به امید تو

  • «الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله؛ ألا بذکر الله تطمئن القلوب؛ کسانی که ایمان آورده‌اند و دل‌هایشان به یاد خدا آرام می‌گیرد، آگاه باش که با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد.»  ,الهی به امید تو,الهي به اميد تو,الهی به امید تو عباس حبیبی ...ادامه مطلب

  • خدایا دستمو رها نکن

  • داشتم برگه ها رو خط خطی میکردم و با بی حوصلگی متن رو میخوندم، با صدای بلندی گفت تو هم میای باهام که بریم؟دو دل بودم ،چشمامو بستم و گفتم آره میام و سرمٌ گذاشتم رو میز. ماشین رو پارک کردیم و رفتیم تو خونش،نه ما را میشناخت و نه میشناختیمش،شاید بهترین بخشش همین بود،پیرزن یه پاش شکسته بود و با سختی راه میرفت،چهرش آرام و مهربون بود، با روی خوش ازمون پذیرایی کرد،تمام مدت ساکت بودم و با مهربانی حرف میزد، شروع کرد برام گفتن، حرفهایی رو گفت که تمام این سالها تو خلوت خودم نگه داشته بودمشون ادامه داد و کم کم بغضم ترکید،آروم و بی صدا اشک میریختم، به همراهم نگاه کردم تمام حرفهامو یه غریبه بهش زد و تمام مدت داشتم گریه میکردم، بغضی که تمام این سالها تو گلوم گیر کرده بود و یه آدم سرد و کم حرف و منزوی ازم ساخته بود شکست و آرومشدم، برای تمام این سالها اشک ریختم، دستهامو گرفت و گونه هامو بوسید و آرومم کرد،لبخود زدم گفتم خوبم ولی نیاز داشتم به شنیدنش ... خیلی برام مهم بود... وقتی از خونش میومدم بیرون پر از حس های خوب بودم، همون حسی که سالهاست دیگه تجربش نکردم، خدایا شکرت ،مررررسی که امروز دوباره حضو,خدایا دستمو رها نکن ...ادامه مطلب

  • من به پایان خوش این قصه ایمان دارم

  • ایمیل را چند بار میخوانم ، هنوز نمیدانم باید پاسخ ایمیل را بدهم یا نه؟!! نمیدونم چندمین ایمیل یا تماس هست که بیجواب میذارم ، این روزها خیلی حساس شدم به سبک و سنگین کردن مسائل ، در مورد هر اتفاقی تمام حاشیه ها و مسائلش رو اول چک میکنم ، دلم میخواد با اطلاعات کافی با هر مسئله ای رو به رو بشم ، از پدر نظر خواهی میکنم ، تو چشام نگاه میکنه و میگه این تورو راضی نمیکنه  به نیمه راه نرسیده خودتو میکشی کنار ، تو که صبر کردی پس بیشتر تلاش کن برای خواسته ات! پدر راست میگه ، تازه دارم خودمو میشناسم ، تازه دارم این خرابه ای که چند وقته دنبال گنجم توش رو از  نو میسازم ف تازه فهمیدم مسیر ساختن کدومه، پس نباید همین جا متوقف بشم اونم با یه تعهد، ایمیل رو میبندم و دوباره میرم سمت راه خودم ، فکرم رو دیگه درگیر این حواشی نمیکنم باید برسم به همون چیزی که سالهاست براش تلاش میکنم ...  + گویی پاییز عاشق شده که چنین یخ زده است در هوای نبودنت ... ++شما ها آلاسکا نشدیدی؟؟:))) من که با پتو و پالتو تو خونه تردد میکنم دیگه نمیدونم با چی باید تو خیابون ها تردد کنم تا قندیل نبندم :))),من به پایان دگر نیندیشم,من به پایان نزدیکم,من به پایان نمی اندیشم ...ادامه مطلب

  • تو بارنی و من ...

  • دیشب باران قرار با پنجره داشت روبوسی آبـــدار با پنجره داشت یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد چک چک،چک چک،چکار با پنجره داشت؟ #قیصر_امین_پور ,بارني ون تو ...ادامه مطلب

  • به وقت دلتنگی

  • جهان من در آغوش تو معنا میگیرد ,به وقت دلتنگی فرقی نمی کند,به وقت دلتنگی,ساعت به وقت دلتنگی ...ادامه مطلب

  • بعضی ها هم دلشون میخواد بیشتر آرایش کنند ،منتهی دیگه صورتشون جا نداره:-D

  • بعضی دخترا هم فقط میدونن لوازم آرایشی رو باید به صورت مالوند :- دیگه مهم نیست الان دقیقا آرایش کرده که خوشگل بشه یا فقط ماله کشی کرده که نشون بده لوازم آرایش داره :- خب نکن خواهر من آخه رژ گونه رو باید با اون شدت بزنی؟ ؟؟ همش فکر میکردم یکی با مشت رفته تو صورتت:-,بعضی ها هم هستن که,بعضی ها هم هستن,بعضی ها هم,بعضی ها هم هستند,بعضي ها هم هستن,به بعضی ها هم باید گفت,به بعضی ها هم باس گفت,به بعضيها هم بايد گفت,ب بعضی ها هم باید گفت,به بعضی ها هم ...ادامه مطلب

  • از الطاف مادر جان به بنده :-

  • داداش:فکر کنم اسم یه نفر رو تو سایت نفوس و مسکن اشتباه وارد کردم :- مادر جان:یعنی چی؟!!!یعنی مثلا نوشتی گربه به جای مژگان؟؟؟؟:-D داداش: )))))))) من: مامان لازم بود منو مثال بزنی برای درک مطلب :- من الان گربه ام؟ ؟؟!!!!! نفوس و مسکن:)))))))) , ...ادامه مطلب

  • من به دستهای خدا خیره شدم، معجزه کرد

  • صدام کرد، با دست اشاره کرد به آبکش برنج کوچک آبی رنگ ،و گفت یادت باشه اون برنج رو خواستی بریزی حتما دعا کن از صمیم قلب،آبکش گرفتم دستم و چشمام بستم تک تک آدمها از نظرم رد شدند چه اونهایی که دلخورم ازشون چه اونهایی که خیلی دورم ازشون و چه حتی کسایی که فقط اسمشون رو میدونم و هیچوقت از نزدیک ندیدمشون، برای همه دعا کردم ... امیدوارم این آدم گناهکار یکم پیش خدا آبرو داشته باشه و دعاش مستجاب بشه ... انشالاه که آرزوهاتون تک به تک بر آورده بشه ...,من به دستهای خدا خیره شدم معجزه کرد,من به دستهای خدا خیره شدم معجزه کرد محمد علیزاده,دانلود من به دستهای خدا خیره شدم معجزه کرد,دانلود آهنگ من به دستهای خدا خیره شدم معجزه کرد ...ادامه مطلب

  • قند و کنسرت و لبخند بهانه است ...

  • فاصله ی بین حرام و حلال، فقط چند میلیون پول ناقابل است: ) ,کنسرت قند و عسل ...ادامه مطلب

  • باید عاشق بودن و زندگی کردن را آموخت

  • چشم دوخته بودم به جاده و درختانی که اطراف جاده را احاطه کرده بودند، یک لحظه تصور کردم اگر همین الان تک تک این درختها نابود شوند و شبیه به گرده هایی شوند که خودشان را بدست باد میسپارند و جاده روبرویم تا جایی که چشمهایم یاری میکند و میتوانم انتهای آن را ببینم آرام آرام در هم ریزد و زمین شروع به حرکت کند، ماه از آسمان به زمین بیاید و ستاره ها یکی یکی از بین بروند و آسمان شب در تاریکی مطلق فرو رود،و در نهایت من باشم و جهانی فرو رفته در سکوت و خاموشی چه خواهم کرد؟ ! یک لحظه دلم گرفت نه از تصور جهانی خاموش و تنهایی ام! بلکه برای تمام لحظه های خوبی که میتوانس, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها