زندگی شبیه سرمایه گذاری تو بازار بورس دسته اول اهل ریسک هستن ، ریسک میکنند و عواقبش رو میپذیرند ، میشه تو یه مدت کوتاه یهو پولدار شد و یا برعکس با خاک یکسان بشن !!بر پایه شانس عمل میکنند دسته دوم , ...ادامه مطلب
دستشو که گرفتم ، تمام وجودم یخ زد فقط دلم میخواست زودتر دستهامو از دستهاش جدا کنم . 13 ساله پیش فهمید که باید مسیرش رو عوض کنه ، بچه ی 3 ماه ای که باید تو بغل مهری خانم ،همسایه طبقه بالا، بزرگ می, ...ادامه مطلب
دستام میزارم زیر چونه ام ، نگاهمو میدوزم به حرکاتش ، قدمهاش رو میشمرم و تلاش میکنم نحوه ی راه رفتنشو و فاصله بین قدمهاش. رو به خاطر بسپارم ، میدونم عادت داره طوری رفتار کنه که انگار. سرِش تو کاره خود, ...ادامه مطلب
دوباره سردرد از دست تو بر سر من حالا من ماندم و عادت های تو و التماس های من و بررسی از مرجع خدایی طبق کپی رایت که در این نزدیکیست راستی بسته قرصهایم را یادم رفت !!! + نوشته های "تو" , ...ادامه مطلب
پس از شنیدن سخنان زوربا پرسیدم: منظورت این است که زن ها هیچ فکری جز این ندارند؟ و زوربا پاسخ داد: بله هیچ فکری ندارند متوجه میشوی ، من زنها را خیلی خوب می شناسم انها هیچ فکری جز این ندارند. زن موجودی , ...ادامه مطلب
+ بنظرت برم بدنسازی؟ من: بدنسازی چیه بیا برو این ورزش باحاله RTU +RTUچیه؟!!! من: همون ورزشه با کِشه،از در و دیوار آویزون میشی :/RTUدیگه:/ +منظورت TRX؟؟!:))) من:همون همون .. مهم نیته:)))), ...ادامه مطلب
+ عمه از این شیرینی ها بهم میدی؟ عزیزم این شیرینی ها رو تو ظرف گذاشتم برای مهمونا،بیا یکم تو کارتنش مونده ازونا بهت بدم +عه برای مهموناس؟فکر کردم برای آدمهاست! من: شیرینها:\ مهمونا://///////, ...ادامه مطلب
چقدر خوب است این آدمی که وقتی شما در کنارش هستید و قرار است ساعاتی را با هم بگذرانید مدام سرش توی گوشی نیست. وقتی دارید حرف می زنید توی اینستاگرام پست لایک نمی کند یا مشغول جواب دادن به پی ام های تلگرامش نیست. اصلا تلفن همراهش را از جیب یا کیفش بیرون نمی آورد. آن دقایق می شود انسانی بیگانه با , ...ادامه مطلب
در حال انتخاب یه گل آپارتمانی بودیم ،یه آقایی همراه خانومش وارد شدند و با دقت گل هارو بررسی کردند و دست آخر خانوم رو به فروشنده کرد و فرمود:آقا یه گل ندارید که نیاز به مراقبت نداشته باشه، آب نخواد، نور نخواد،محبت نخواد، پیرو و طرفدار زندگی مستقل باشه ، به آدمها متکی نباشه ! آقای فروشنده هم اشاره کرد به مغازه روبرویی و گفت اونجا پر از این گلهاست ،گل مصنوعی نیاز به هیچی نداره:/, ...ادامه مطلب
خوب شد آقایون بعد از سی و اندی سال که از انقلاب. میگذرد و بارها و بارها مراسم. روح انگیز ثبت نام جهت کاندیداتوری (بر وزن دیکتاتوری ) ریاست جمهوری را به جا آورده اند.، بالاخره متوجه شدند که ثبت نام در این پروسه ملی نیازمند شرایط سنی ، تحصیلی،عقلی ،عقیدتی، سیاسی. و ... می باشد :))) باشد که رستگار شویم :))) امسال چقدر بهار مظلوم واقع شده ، دلم برای بهار میسوزد. ناخواسته وارد بازی جناح ها شده است :))) , ...ادامه مطلب
خوابت رو دیدم + چی خواب دیدی؟ آزمایشگاه پنوماتیک بودیم،طبق معمول جر و بحث میکردیم و تو مثل همیشه داشتی از مداری که خودت رسم کردی دفاع میکردی... دست آخر زدی شلنگ تغذیه رو ترکوندی! از ته دل میخندم ... یادم نمیره اتفاقات جالب و صد البته خطرناکی که سر آزمایشگاه ها رخ میداد و باعث و بانیش خودم بودم ... سرش تکون میده و میگه بلد نیستی یه گوشه ساکت بشینی،مثل اسب سرکش میمونی ... سخته قانع کردنت حتی تو خواب! , ...ادامه مطلب
بعضی وقتها پیدا کردن آهنگی که بتونه آرومت کنه، حالت رو خوب کنه ... چقدر سخته!,ثانیه ها در گذرند,ثانیه ها در پی هم میروند ...ادامه مطلب
کاش بودی و صدایم میکردی، و میگفتم "بله"،اخم میکردی و میگفتی "بله؟!!!!"، لبخند میزدم میگفتم "آخ ببخشید، حواسم نبود،جااااااااانم؟"،و با همان جدیت مردانه ات میگفتی"حالا درست شد، دوباره نبینم گفتی بله ها!!!،و بعد دشتت رو به نشانه تهدید بالا میاوردی و ادامه میدادی تکرار بشه سکوت میکنم" .... و من با شیطانی میگفتم "چشم" کاش بودی ... , ...ادامه مطلب
داشتم برگه ها رو خط خطی میکردم و با بی حوصلگی متن رو میخوندم، با صدای بلندی گفت تو هم میای باهام که بریم؟دو دل بودم ،چشمامو بستم و گفتم آره میام و سرمٌ گذاشتم رو میز. ماشین رو پارک کردیم و رفتیم تو خونش،نه ما را میشناخت و نه میشناختیمش،شاید بهترین بخشش همین بود،پیرزن یه پاش شکسته بود و با سختی راه میرفت،چهرش آرام و مهربون بود، با روی خوش ازمون پذیرایی کرد،تمام مدت ساکت بودم و با مهربانی حرف میزد، شروع کرد برام گفتن، حرفهایی رو گفت که تمام این سالها تو خلوت خودم نگه داشته بودمشون ادامه داد و کم کم بغضم ترکید،آروم و بی صدا اشک میریختم، به همراهم نگاه کردم تمام حرفهامو یه غریبه بهش زد و تمام مدت داشتم گریه میکردم، بغضی که تمام این سالها تو گلوم گیر کرده بود و یه آدم سرد و کم حرف و منزوی ازم ساخته بود شکست و آرومشدم، برای تمام این سالها اشک ریختم، دستهامو گرفت و گونه هامو بوسید و آرومم کرد،لبخود زدم گفتم خوبم ولی نیاز داشتم به شنیدنش ... خیلی برام مهم بود... وقتی از خونش میومدم بیرون پر از حس های خوب بودم، همون حسی که سالهاست دیگه تجربش نکردم، خدایا شکرت ،مررررسی که امروز دوباره حضو,خدایا دستمو رها نکن ...ادامه مطلب
غم تو چشمامو ندید،تن خسته و بی جونم رو ندید،گوشیش رو روشن کرد و شروع کرد با لحنی پر از فخر فروشی عکسهاشو نشون داد، گفت همه عکس ها و ویدیوش برام میفرسته تا بهتر و با دقت تر ببینم موفقیتش رو، تا بهتر به عمق بیچاره بودنم نگاه کنم ،تلگرام رو باز کردم و تمام تلاش هایش را با یه "کلیر هیستوری "به فنا دادم ،خدایا تموم کن این بازی مسخره رو "لطفا"!!!, ...ادامه مطلب