راضی ام به رضای تو ...

متن مرتبط با «همیشه دست به کمر ایستاده» در سایت راضی ام به رضای تو ... نوشته شده است

فنجون قهوه ات را انتخاب کن تو به مراسم قهوه قجری دعوتی

  • قهوه ات را شیرین تر کن ، بگذار طعم تلخ آن را فراموش کنی ،قهوه ات را بنوش آرام و از جرعه جرعه آن لذت ببر، ومن خیره میمانم به حالت چشمانت و به نفسی که به شماره در می آید یا نه!!!سهم تو از قهوه قجریم چه میتواند باشد؟؟جرعه ای قهوه شیرین یا آرامشی ابدی؟؟, ...ادامه مطلب

  • هرچی دست و پا میزنه بیشتر تو باتلاقی که ساخته فرو میره ، سالهاست که مرده ولی همچنان به دَر ها میکوبد شاید رها شود ...

  • دستشو که گرفتم ، تمام وجودم یخ زد فقط دلم میخواست زودتر دستهامو از دستهاش جدا کنم . 13 ساله پیش فهمید که باید مسیرش رو عوض کنه ، بچه ی 3 ماه ای که باید تو بغل مهری خانم ،همسایه طبقه بالا، بزرگ می, ...ادامه مطلب

  • مادرجان و دستیارش مجی:)))

  •  1،2،3 امتحان میشه:))  بعد از مدتها برگشتم تا غبار از روی وبلاگم بزدایم:)   بذارید به عنوان شروعی دوباره یه ماجرا تعریف کنم تا بعد :) چند هفته پیش به اتفاق مامان و برادر کوچیکه رفته بودیم خرید ،  بعد از کلی گشت و گذار بالاخره یه جفت کتونی خریدم و خرسند رفتم که کفش رو حساب کنم که مادرجان با صدای بلند گفتند نه آقا حساب نکن ، دخترم یه کفش دیگه هم میخواد !!!!! منم با چشمان گرد شده به مادر جان خیره شدم و گفتم من که کفش دیگه نمیخوام :/ مادرجان هم هعی چشمک حواله ما میکرد و میگفت چرا یه جفت دیگه لازمه برات !!! انقدر مادر جان و فروشندگان اصرار ورزیدن که بنده هم رفتم کفش دوم انتخاب کنم :/ همین موقع مادر جان اومد و زیر گوشم گفت ببین از دختر صاحب مغازه خوشم اومده بنظرت برای داداشت خوبه؟؟؟ و من تازه فهمیدم که چرا من به یه جفت کفش دیگه نیاز داشتم:/ در همین راستا و جهت همکاری با مادر جان در پروژه جدید انتخاب کفش رو تا تونستم کشش دادم :/انقدی که خسته شدم دوبار نشستم استراحت کردم :/و مادر جان. به بهانه صحبت کردن زندگی نامه دخترک را از زیر زبانش کشید بیرون :/یه همچین مامانی دارم من :)))و در نهایت با یه چشمک که مجوز خروج از مغازه بود .. کفش دوم را هم انتخاب کردم و از مغازه اومدم بیرون :/ و اینگونه بود که جهت تحقیقات فوق میدانی مادر جان بنده صاحب دو جفت کفش شدم :/ باشد که رستگار شویم:))), ...ادامه مطلب

  • الهی به امید تو

  • «الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله؛ ألا بذکر الله تطمئن القلوب؛ کسانی که ایمان آورده‌اند و دل‌هایشان به یاد خدا آرام می‌گیرد، آگاه باش که با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد.»  ,الهی به امید تو,الهي به اميد تو,الهی به امید تو عباس حبیبی ...ادامه مطلب

  • ولی خب بدتر از سوزوندن دستت با هویه نبود که :-D

  • خوابت رو دیدم + چی خواب دیدی؟ آزمایشگاه پنوماتیک بودیم،طبق معمول جر و بحث میکردیم و تو مثل همیشه داشتی از مداری که خودت رسم کردی دفاع میکردی... دست آخر زدی شلنگ تغذیه رو ترکوندی! از ته دل میخندم ... یادم نمیره اتفاقات جالب و صد البته خطرناکی که سر آزمایشگاه ها رخ میداد و باعث و بانیش خودم بودم ... سرش تکون میده و میگه بلد نیستی یه گوشه ساکت بشینی،مثل اسب سرکش میمونی ... سخته قانع کردنت حتی تو خواب! , ...ادامه مطلب

  • خدایا دستمو رها نکن

  • داشتم برگه ها رو خط خطی میکردم و با بی حوصلگی متن رو میخوندم، با صدای بلندی گفت تو هم میای باهام که بریم؟دو دل بودم ،چشمامو بستم و گفتم آره میام و سرمٌ گذاشتم رو میز. ماشین رو پارک کردیم و رفتیم تو خونش،نه ما را میشناخت و نه میشناختیمش،شاید بهترین بخشش همین بود،پیرزن یه پاش شکسته بود و با سختی راه میرفت،چهرش آرام و مهربون بود، با روی خوش ازمون پذیرایی کرد،تمام مدت ساکت بودم و با مهربانی حرف میزد، شروع کرد برام گفتن، حرفهایی رو گفت که تمام این سالها تو خلوت خودم نگه داشته بودمشون ادامه داد و کم کم بغضم ترکید،آروم و بی صدا اشک میریختم، به همراهم نگاه کردم تمام حرفهامو یه غریبه بهش زد و تمام مدت داشتم گریه میکردم، بغضی که تمام این سالها تو گلوم گیر کرده بود و یه آدم سرد و کم حرف و منزوی ازم ساخته بود شکست و آرومشدم، برای تمام این سالها اشک ریختم، دستهامو گرفت و گونه هامو بوسید و آرومم کرد،لبخود زدم گفتم خوبم ولی نیاز داشتم به شنیدنش ... خیلی برام مهم بود... وقتی از خونش میومدم بیرون پر از حس های خوب بودم، همون حسی که سالهاست دیگه تجربش نکردم، خدایا شکرت ،مررررسی که امروز دوباره حضو,خدایا دستمو رها نکن ...ادامه مطلب

  • من به پایان خوش این قصه ایمان دارم

  • ایمیل را چند بار میخوانم ، هنوز نمیدانم باید پاسخ ایمیل را بدهم یا نه؟!! نمیدونم چندمین ایمیل یا تماس هست که بیجواب میذارم ، این روزها خیلی حساس شدم به سبک و سنگین کردن مسائل ، در مورد هر اتفاقی تمام حاشیه ها و مسائلش رو اول چک میکنم ، دلم میخواد با اطلاعات کافی با هر مسئله ای رو به رو بشم ، از پدر نظر خواهی میکنم ، تو چشام نگاه میکنه و میگه این تورو راضی نمیکنه  به نیمه راه نرسیده خودتو میکشی کنار ، تو که صبر کردی پس بیشتر تلاش کن برای خواسته ات! پدر راست میگه ، تازه دارم خودمو میشناسم ، تازه دارم این خرابه ای که چند وقته دنبال گنجم توش رو از  نو میسازم ف تازه فهمیدم مسیر ساختن کدومه، پس نباید همین جا متوقف بشم اونم با یه تعهد، ایمیل رو میبندم و دوباره میرم سمت راه خودم ، فکرم رو دیگه درگیر این حواشی نمیکنم باید برسم به همون چیزی که سالهاست براش تلاش میکنم ...  + گویی پاییز عاشق شده که چنین یخ زده است در هوای نبودنت ... ++شما ها آلاسکا نشدیدی؟؟:))) من که با پتو و پالتو تو خونه تردد میکنم دیگه نمیدونم با چی باید تو خیابون ها تردد کنم تا قندیل نبندم :))),من به پایان دگر نیندیشم,من به پایان نزدیکم,من به پایان نمی اندیشم ...ادامه مطلب

  • به وقت دلتنگی

  • جهان من در آغوش تو معنا میگیرد ,به وقت دلتنگی فرقی نمی کند,به وقت دلتنگی,ساعت به وقت دلتنگی ...ادامه مطلب

  • از الطاف مادر جان به بنده :-

  • داداش:فکر کنم اسم یه نفر رو تو سایت نفوس و مسکن اشتباه وارد کردم :- مادر جان:یعنی چی؟!!!یعنی مثلا نوشتی گربه به جای مژگان؟؟؟؟:-D داداش: )))))))) من: مامان لازم بود منو مثال بزنی برای درک مطلب :- من الان گربه ام؟ ؟؟!!!!! نفوس و مسکن:)))))))) , ...ادامه مطلب

  • من به دستهای خدا خیره شدم، معجزه کرد

  • صدام کرد، با دست اشاره کرد به آبکش برنج کوچک آبی رنگ ،و گفت یادت باشه اون برنج رو خواستی بریزی حتما دعا کن از صمیم قلب،آبکش گرفتم دستم و چشمام بستم تک تک آدمها از نظرم رد شدند چه اونهایی که دلخورم ازشون چه اونهایی که خیلی دورم ازشون و چه حتی کسایی که فقط اسمشون رو میدونم و هیچوقت از نزدیک ندیدمشون، برای همه دعا کردم ... امیدوارم این آدم گناهکار یکم پیش خدا آبرو داشته باشه و دعاش مستجاب بشه ... انشالاه که آرزوهاتون تک به تک بر آورده بشه ...,من به دستهای خدا خیره شدم معجزه کرد,من به دستهای خدا خیره شدم معجزه کرد محمد علیزاده,دانلود من به دستهای خدا خیره شدم معجزه کرد,دانلود آهنگ من به دستهای خدا خیره شدم معجزه کرد ...ادامه مطلب

  • قند و کنسرت و لبخند بهانه است ...

  • فاصله ی بین حرام و حلال، فقط چند میلیون پول ناقابل است: ) ,کنسرت قند و عسل ...ادامه مطلب

  • همیشه از دست دادن چیز بدی نیست!

  • باید یه چیزایی رو از دست داد تا به هوای دوباره داشتنش هرکاری که از دستت بر میاد رو انجام بدی،میان همین پرسه زدن و جستجو هاست که با دنیای تازه ای آشنا میشوی، خواسته هایت تغییر میکند و دیگر آن شئ یا فرد از دست رفته در نظرت کوچیک جلوه می کند، دل به دنیای تازه ای میبندی و آرامش را احساس میکنی، حالا وقتی که به گمشده ات میرسی لبخند میزنی و میگویی:ممنون که یه مدت رهایم کردی، که رفتی، که گم شدی! و چشمهایم را به جهان تازه ای باز کردی!!!بعد خیلی آرام از کنارش عبور میکنی و دنیای جدیدت را زندگی میکنی,همیشه دست به کمر ایستاده,هميشه دست به كمر ايستاده,همیشه دست به کمر ایستاده است,همیشه دست به کمر است,همیشه دستام,همیشه دست نیافتنی باش,همیشه دست خالی فرهاد قصه بودم ...ادامه مطلب

  • خدایا به کدامین گناه اثیر این نابغه ها شدیم؟:((

  • داشتیم از طبیعت لذت میبردیم که علامه دهر فرمودند:اون درخت رو میبینید؟ و ما همه به دنبال درخت میگشتیم، گفتم منظورت اون بوته بزرگ هست؟ اخم کرد و گفت اون کجا بوته است؟ اصلا بوته وجود ندارد!!!اون درختی هست که بر اثر فرسایش و رانش زمین تا این حد داخل زمین فرو رفته! ما هم پوکر فیسانه به تحلیل و نوع نگرشش به جهان اطراف خیره ماندیم :- بوته؟ درخت؟ شیب؟ بام؟،آخه بوته کجا درخت کجا؟!!!:))),خدایا به کدامین گناه,خدایا به کدامین دلتنگی خندیدم,خدایا به جرم کدامین گناه ...ادامه مطلب

  • راضی ام به رضای تو ...

  • هر چقدر هم که ادعای زرنگی کنی،هر چقدر هم که با هزار دوز و کلک سر بقیه شیره بمالی، بالاخره یه روزی میرسه که دیگه کسی دستت رو نمیگیره حتی خدا! و هر چقدر که با صداقت و قلب پاک به دیگران کمک کنی،خدا چندیدن برابرش رو تو زندگیت جبران میکنه ... دست بردار از این همه دروغ و ریا، بخدا آخر این جاده هیچی نیست جز رو سیاهی ... هنوزم دیر نشده برگرد، قبل از اینکه بیشتر از این تو این لجنزار فرو بری و دیگه نشه کاری کرد، به معجزه "محبت"ایمان بیار، قبل از اینکه خیلی دیر بشه ...,راضی ام به رضای تو,خدایا راضی ام به رضای تو,الهی راضی ام به رضای تو ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها