راضی ام به رضای تو ...

متن مرتبط با «اگه قرار بود همه ما» در سایت راضی ام به رضای تو ... نوشته شده است

جام جهانی چشمات

  • دستام میزارم زیر چونه ام ، نگاهمو میدوزم به حرکاتش ، قدمهاش رو میشمرم و تلاش میکنم نحوه ی راه رفتنشو و فاصله بین قدمهاش. رو به خاطر بسپارم ، میدونم عادت داره طوری رفتار کنه که انگار. سرِش تو کاره خود, ...ادامه مطلب

  • ما زنها موجودات پیچیده ای هستیم

  • پس از شنیدن سخنان زوربا پرسیدم: منظورت این است که زن ها هیچ فکری جز این ندارند؟ و زوربا پاسخ داد: بله هیچ فکری ندارند متوجه میشوی ، من زنها را خیلی خوب می شناسم انها هیچ فکری جز این ندارند. زن موجودی , ...ادامه مطلب

  • مادرجان و دستیارش مجی:)))

  •  1،2،3 امتحان میشه:))  بعد از مدتها برگشتم تا غبار از روی وبلاگم بزدایم:)   بذارید به عنوان شروعی دوباره یه ماجرا تعریف کنم تا بعد :) چند هفته پیش به اتفاق مامان و برادر کوچیکه رفته بودیم خرید ،  بعد از کلی گشت و گذار بالاخره یه جفت کتونی خریدم و خرسند رفتم که کفش رو حساب کنم که مادرجان با صدای بلند گفتند نه آقا حساب نکن ، دخترم یه کفش دیگه هم میخواد !!!!! منم با چشمان گرد شده به مادر جان خیره شدم و گفتم من که کفش دیگه نمیخوام :/ مادرجان هم هعی چشمک حواله ما میکرد و میگفت چرا یه جفت دیگه لازمه برات !!! انقدر مادر جان و فروشندگان اصرار ورزیدن که بنده هم رفتم کفش دوم انتخاب کنم :/ همین موقع مادر جان اومد و زیر گوشم گفت ببین از دختر صاحب مغازه خوشم اومده بنظرت برای داداشت خوبه؟؟؟ و من تازه فهمیدم که چرا من به یه جفت کفش دیگه نیاز داشتم:/ در همین راستا و جهت همکاری با مادر جان در پروژه جدید انتخاب کفش رو تا تونستم کشش دادم :/انقدی که خسته شدم دوبار نشستم استراحت کردم :/و مادر جان. به بهانه صحبت کردن زندگی نامه دخترک را از زیر زبانش کشید بیرون :/یه همچین مامانی دارم من :)))و در نهایت با یه چشمک که مجوز خروج از مغازه بود .. کفش دوم را هم انتخاب کردم و از مغازه اومدم بیرون :/ و اینگونه بود که جهت تحقیقات فوق میدانی مادر جان بنده صاحب دو جفت کفش شدم :/ باشد که رستگار شویم:))), ...ادامه مطلب

  • از لحظات کنار هم بودن لذت ببریم ،بدون حضور گوشی

  • چقدر خوب است این آدمی که وقتی  شما در کنارش هستید  و قرار است ساعاتی را با هم بگذرانید مدام سرش توی گوشی نیست. وقتی دارید حرف می زنید توی اینستاگرام پست لایک نمی کند  یا مشغول جواب دادن به پی ام های تلگرامش نیست.  اصلا تلفن همراهش را از جیب یا کیفش بیرون نمی آورد.  آن دقایق می شود انسانی بیگانه با , ...ادامه مطلب

  • شما هم رفتید برای ثبت نام ریاست جمهوری؟

  • خوب شد آقایون بعد از سی و اندی سال که از انقلاب. میگذرد و بارها و بارها مراسم. روح انگیز ثبت نام جهت کاندیداتوری (بر وزن دیکتاتوری ) ریاست جمهوری را به جا آورده اند.، بالاخره متوجه شدند که ثبت نام در این پروسه ملی نیازمند شرایط سنی ، تحصیلی،عقلی ،عقیدتی، سیاسی. و ... می باشد :))) باشد که رستگار شویم :))) امسال چقدر بهار مظلوم واقع شده ، دلم برای بهار میسوزد. ناخواسته وارد بازی جناح ها شده است :)))  , ...ادامه مطلب

  • ولی خب بدتر از سوزوندن دستت با هویه نبود که :-D

  • خوابت رو دیدم + چی خواب دیدی؟ آزمایشگاه پنوماتیک بودیم،طبق معمول جر و بحث میکردیم و تو مثل همیشه داشتی از مداری که خودت رسم کردی دفاع میکردی... دست آخر زدی شلنگ تغذیه رو ترکوندی! از ته دل میخندم ... یادم نمیره اتفاقات جالب و صد البته خطرناکی که سر آزمایشگاه ها رخ میداد و باعث و بانیش خودم بودم ... سرش تکون میده و میگه بلد نیستی یه گوشه ساکت بشینی،مثل اسب سرکش میمونی ... سخته قانع کردنت حتی تو خواب! , ...ادامه مطلب

  • ثانیه ها در گذرند ،ما چه سخت عبور میکنیم

  • بعضی وقتها پیدا کردن آهنگی که بتونه آرومت کنه، حالت رو خوب کنه ... چقدر سخته!,ثانیه ها در گذرند,ثانیه ها در پی هم میروند ...ادامه مطلب

  • من به پایان خوش این قصه ایمان دارم

  • ایمیل را چند بار میخوانم ، هنوز نمیدانم باید پاسخ ایمیل را بدهم یا نه؟!! نمیدونم چندمین ایمیل یا تماس هست که بیجواب میذارم ، این روزها خیلی حساس شدم به سبک و سنگین کردن مسائل ، در مورد هر اتفاقی تمام حاشیه ها و مسائلش رو اول چک میکنم ، دلم میخواد با اطلاعات کافی با هر مسئله ای رو به رو بشم ، از پدر نظر خواهی میکنم ، تو چشام نگاه میکنه و میگه این تورو راضی نمیکنه  به نیمه راه نرسیده خودتو میکشی کنار ، تو که صبر کردی پس بیشتر تلاش کن برای خواسته ات! پدر راست میگه ، تازه دارم خودمو میشناسم ، تازه دارم این خرابه ای که چند وقته دنبال گنجم توش رو از  نو میسازم ف تازه فهمیدم مسیر ساختن کدومه، پس نباید همین جا متوقف بشم اونم با یه تعهد، ایمیل رو میبندم و دوباره میرم سمت راه خودم ، فکرم رو دیگه درگیر این حواشی نمیکنم باید برسم به همون چیزی که سالهاست براش تلاش میکنم ...  + گویی پاییز عاشق شده که چنین یخ زده است در هوای نبودنت ... ++شما ها آلاسکا نشدیدی؟؟:))) من که با پتو و پالتو تو خونه تردد میکنم دیگه نمیدونم با چی باید تو خیابون ها تردد کنم تا قندیل نبندم :))),من به پایان دگر نیندیشم,من به پایان نزدیکم,من به پایان نمی اندیشم ...ادامه مطلب

  • یه روزی تنها دلیل شادیهام بود

  • غم تو چشمامو ندید،تن خسته و بی جونم رو ندید،گوشیش رو روشن کرد و شروع کرد با لحنی پر از فخر فروشی عکسهاشو نشون داد، گفت همه عکس ها و ویدیوش برام میفرسته تا بهتر و با دقت تر ببینم موفقیتش رو، تا بهتر به عمق بیچاره بودنم نگاه کنم ،تلگرام رو باز کردم و تمام تلاش هایش را با یه "کلیر هیستوری "به فنا دادم ،خدایا تموم کن این بازی مسخره رو "لطفا"!!!, ...ادامه مطلب

  • از الطاف مادر جان به بنده :-

  • داداش:فکر کنم اسم یه نفر رو تو سایت نفوس و مسکن اشتباه وارد کردم :- مادر جان:یعنی چی؟!!!یعنی مثلا نوشتی گربه به جای مژگان؟؟؟؟:-D داداش: )))))))) من: مامان لازم بود منو مثال بزنی برای درک مطلب :- من الان گربه ام؟ ؟؟!!!!! نفوس و مسکن:)))))))) , ...ادامه مطلب

  • پر از حرفم،اما حرفی نیست ...

  • شده کلی حرف داشته باشید ولی نتونید حرفی بزنید؟شده صد بار دستتون سمت کیبورد بره تا تمام افکارتون رو بنویسید اما حتی یک جمله هم نتونید بنویسید؟دارم میترکم از این همه حرفهایی که نمیتونم بنویسم ...,پر از حرفم اما ...ادامه مطلب

  • ببخش که از اسم و بزرگیت و از غمت برای بزرگ جلوه دادن خودمان سو استفاده میکنیم

  • مهم اینه که حتی اگه نون و پنیر هم نذری میدی از صمیم قلب باشه و برای رضای خدا، اگه کار خیری انجام میدی بخاطر خدا باشه و نه برای پٌست و مقام و دیده شدن ساده تر بگم بخاطر رضای خدا قدم بردار،نه رضای خلق خدا! ,منو ببخش عزیزم که از ...ادامه مطلب

  • باید عاشق بودن و زندگی کردن را آموخت

  • چشم دوخته بودم به جاده و درختانی که اطراف جاده را احاطه کرده بودند، یک لحظه تصور کردم اگر همین الان تک تک این درختها نابود شوند و شبیه به گرده هایی شوند که خودشان را بدست باد میسپارند و جاده روبرویم تا جایی که چشمهایم یاری میکند و میتوانم انتهای آن را ببینم آرام آرام در هم ریزد و زمین شروع به حرکت کند، ماه از آسمان به زمین بیاید و ستاره ها یکی یکی از بین بروند و آسمان شب در تاریکی مطلق فرو رود،و در نهایت من باشم و جهانی فرو رفته در سکوت و خاموشی چه خواهم کرد؟ ! یک لحظه دلم گرفت نه از تصور جهانی خاموش و تنهایی ام! بلکه برای تمام لحظه های خوبی که میتوانس, ...ادامه مطلب

  • اگه قرار بود چیزی باشی متفاوت از اینی که هستی؟!

  • اگه این اختیار و قدرت انتخاب رو داشتید که با چه شکل و ظاهری و در قالب چه چیزی پا به جهان بذارید، دلتون میخواست چه چیزی باشید؟ خودِمن دلم میخواست یه پرنده آزاد و رها باشم، یا حتی یه نوع انسان پرنده!!! شما چطور؟ ,اگه قرار بود همه رو ببخشم,اگه قرار بود بزرگترین تجربه,اگه قرار بود بزرگترین تجربه زندگی,اگه قرار بود,اگه قرار بود همه ما,اس ام اس اگه قرار بود ...ادامه مطلب

  • شاید هم نوعی توهمه!

  • برای شما هم اتفاق افتاده متنی ،کتابی یا سرگذشتی را بخوانید و عینا دور و برتان اتفاق بیفتد؟ شده تو خیالتان هزار و یک فکر از سر بگذرانید و عینا اتفاق بیفتد؟ برای من زیاد اتفاق می افتد، بخاطر همین این روزها بیشتر میترسم از اتفاقات و پیشاپیش خودم را برای مواجه شدن باهاشون آماده میکنم قانون جذب و سایر قوانین هرچقدر که روی شادی و مثبت بودنم تاثیر نداشت، درباره به تحقق رسیدن این افکار سنگ تمام گذاشته است:/ , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها