داشت پیام هایی که بهش داده بودم رو چک میکرد ، رسید به یه نمودار و تحلیلی که ازش داشتم ، میگه یه دیقه برو دیتاهای سال 95 رو نگاه کن یه مسیر این نمودار رو بهم بگو ... میرم نمودار رو باز میکنم و برمیگر, ...ادامه مطلب
قهوه ات را شیرین تر کن ، بگذار طعم تلخ آن را فراموش کنی ،قهوه ات را بنوش آرام و از جرعه جرعه آن لذت ببر، ومن خیره میمانم به حالت چشمانت و به نفسی که به شماره در می آید یا نه!!!سهم تو از قهوه قجریم چه میتواند باشد؟؟جرعه ای قهوه شیرین یا آرامشی ابدی؟؟, ...ادامه مطلب
دستشو که گرفتم ، تمام وجودم یخ زد فقط دلم میخواست زودتر دستهامو از دستهاش جدا کنم . 13 ساله پیش فهمید که باید مسیرش رو عوض کنه ، بچه ی 3 ماه ای که باید تو بغل مهری خانم ،همسایه طبقه بالا، بزرگ می, ...ادامه مطلب
دستام میزارم زیر چونه ام ، نگاهمو میدوزم به حرکاتش ، قدمهاش رو میشمرم و تلاش میکنم نحوه ی راه رفتنشو و فاصله بین قدمهاش. رو به خاطر بسپارم ، میدونم عادت داره طوری رفتار کنه که انگار. سرِش تو کاره خود, ...ادامه مطلب
خب با این شرایط عالی اقتصادی بعید نیست که یه بررسی از مرجع پیامک طبق کپی رایت از سمت شرکت براتون ارسال بشه و حاوی نظر سنجی برای بقای شرکت و خودتان باشد ، با این مضمون: با کدام گزینه موافق هستید؟ 1.تعدیل 100 نفر از همکارن 2. کس, ...ادامه مطلب
چطور میشود که تمام شخصیت های دوست داشتنی کتاب ها شبیه"تو"باشند؟ +بعضی دردها ، بدجور دوست داشتنی هشتند... مثلِ دردِ دوری .......هییییسسسس!!!!, ...ادامه مطلب
بی انصافی بود اگر پاییز میرفت و هیچ بارانی به شیشه های غبار گرفته نمیزد... بی انصافی بود اگر پاییز خودش را دست کم میگرفت و ادای تابستان را برایمان در می آورد ... مگر میشود پاییز باشد و در خیابان قدم بزنی ، برگهای زرد و نارنجی پاییزی زیر پاهایت خِش خِش کنند و اونوقت بارانی نباشد تا این زیبایی را تکمیل کند؟ اصلا مگر میشود باران نبارد و چشمِ عاشقی را که سخت دنبال باریدن است با خودش همراه نکند؟ کتاب را میبندم ، دل میسپارم به صدای باران ... جان تازه میگیرم .با خودم فکر میکنم نکند تو زندگی قبلیم درخت بودم ، درختی که تشنه باران است ... شاید هم عاشقی ها کرده با باران ... باران زندگی دوباره است ... آخ که چقدر دلم میخواد تا صبح زیر این اولین باران پاییزی قدم بزنم و تمام روزهای گذشته را به دست فراموشی بسپارم ... +حیف است باران بزند و "تو"نباشی ... +شاعر هم میفرماید چیکه چیکه نم نمک رو گونه هات قطره قطره داره بارون میزنهاین هوا جون میده واسه عاشقی وقتی بارون توی تهرون میزنهوا کنی دستو ببندی چشمتو چنتا آهنگ قدیمی از بریآخ چه کیفی میده توی این هوا با صدات هوش از سر من میبری /آهنگ عاشق شدم رفت_حامد همایون/ , ...ادامه مطلب
خوب شد آقایون بعد از سی و اندی سال که از انقلاب. میگذرد و بارها و بارها مراسم. روح انگیز ثبت نام جهت کاندیداتوری (بر وزن دیکتاتوری ) ریاست جمهوری را به جا آورده اند.، بالاخره متوجه شدند که ثبت نام در این پروسه ملی نیازمند شرایط سنی ، تحصیلی،عقلی ،عقیدتی، سیاسی. و ... می باشد :))) باشد که رستگار شویم :))) امسال چقدر بهار مظلوم واقع شده ، دلم برای بهار میسوزد. ناخواسته وارد بازی جناح ها شده است :))) , ...ادامه مطلب
«الذین آمنوا و تطمئن قلوبهم بذکر الله؛ ألا بذکر الله تطمئن القلوب؛ کسانی که ایمان آوردهاند و دلهایشان به یاد خدا آرام میگیرد، آگاه باش که با یاد خدا دلها آرامش مییابد.» ,الهی به امید تو,الهي به اميد تو,الهی به امید تو عباس حبیبی ...ادامه مطلب
خوشبختی یعنی زیر گوشت آرام زمزمه کند..."دوست دارم!,ارام شده ام مثل درختی در پاییز ...ادامه مطلب
داشتم برگه ها رو خط خطی میکردم و با بی حوصلگی متن رو میخوندم، با صدای بلندی گفت تو هم میای باهام که بریم؟دو دل بودم ،چشمامو بستم و گفتم آره میام و سرمٌ گذاشتم رو میز. ماشین رو پارک کردیم و رفتیم تو خونش،نه ما را میشناخت و نه میشناختیمش،شاید بهترین بخشش همین بود،پیرزن یه پاش شکسته بود و با سختی راه میرفت،چهرش آرام و مهربون بود، با روی خوش ازمون پذیرایی کرد،تمام مدت ساکت بودم و با مهربانی حرف میزد، شروع کرد برام گفتن، حرفهایی رو گفت که تمام این سالها تو خلوت خودم نگه داشته بودمشون ادامه داد و کم کم بغضم ترکید،آروم و بی صدا اشک میریختم، به همراهم نگاه کردم تمام حرفهامو یه غریبه بهش زد و تمام مدت داشتم گریه میکردم، بغضی که تمام این سالها تو گلوم گیر کرده بود و یه آدم سرد و کم حرف و منزوی ازم ساخته بود شکست و آرومشدم، برای تمام این سالها اشک ریختم، دستهامو گرفت و گونه هامو بوسید و آرومم کرد،لبخود زدم گفتم خوبم ولی نیاز داشتم به شنیدنش ... خیلی برام مهم بود... وقتی از خونش میومدم بیرون پر از حس های خوب بودم، همون حسی که سالهاست دیگه تجربش نکردم، خدایا شکرت ،مررررسی که امروز دوباره حضو,خدایا دستمو رها نکن ...ادامه مطلب
ایمیل را چند بار میخوانم ، هنوز نمیدانم باید پاسخ ایمیل را بدهم یا نه؟!! نمیدونم چندمین ایمیل یا تماس هست که بیجواب میذارم ، این روزها خیلی حساس شدم به سبک و سنگین کردن مسائل ، در مورد هر اتفاقی تمام حاشیه ها و مسائلش رو اول چک میکنم ، دلم میخواد با اطلاعات کافی با هر مسئله ای رو به رو بشم ، از پدر نظر خواهی میکنم ، تو چشام نگاه میکنه و میگه این تورو راضی نمیکنه به نیمه راه نرسیده خودتو میکشی کنار ، تو که صبر کردی پس بیشتر تلاش کن برای خواسته ات! پدر راست میگه ، تازه دارم خودمو میشناسم ، تازه دارم این خرابه ای که چند وقته دنبال گنجم توش رو از نو میسازم ف تازه فهمیدم مسیر ساختن کدومه، پس نباید همین جا متوقف بشم اونم با یه تعهد، ایمیل رو میبندم و دوباره میرم سمت راه خودم ، فکرم رو دیگه درگیر این حواشی نمیکنم باید برسم به همون چیزی که سالهاست براش تلاش میکنم ... + گویی پاییز عاشق شده که چنین یخ زده است در هوای نبودنت ... ++شما ها آلاسکا نشدیدی؟؟:))) من که با پتو و پالتو تو خونه تردد میکنم دیگه نمیدونم با چی باید تو خیابون ها تردد کنم تا قندیل نبندم :))),من به پایان دگر نیندیشم,من به پایان نزدیکم,من به پایان نمی اندیشم ...ادامه مطلب
غم تو چشمامو ندید،تن خسته و بی جونم رو ندید،گوشیش رو روشن کرد و شروع کرد با لحنی پر از فخر فروشی عکسهاشو نشون داد، گفت همه عکس ها و ویدیوش برام میفرسته تا بهتر و با دقت تر ببینم موفقیتش رو، تا بهتر به عمق بیچاره بودنم نگاه کنم ،تلگرام رو باز کردم و تمام تلاش هایش را با یه "کلیر هیستوری "به فنا دادم ،خدایا تموم کن این بازی مسخره رو "لطفا"!!!, ...ادامه مطلب
دیشب باران قرار با پنجره داشت روبوسی آبـــدار با پنجره داشت یکریز به گوش پنجره پچ پچ کرد چک چک،چک چک،چکار با پنجره داشت؟ #قیصر_امین_پور ,بارني ون تو ...ادامه مطلب
جهان من در آغوش تو معنا میگیرد ,به وقت دلتنگی فرقی نمی کند,به وقت دلتنگی,ساعت به وقت دلتنگی ...ادامه مطلب